(ا) اى روح و روان راحت جان حضرت صادق
(ب) بر دين خدا نور عيان حضرت صادق
(پ) پيوسته تو را مدح کند ذات خداوند
(ت) تابنده ترينى به جهان حضرت صادق
(ث) ثابت شده ما را که شما سرور مائى
(ج) جان کن طلب از پير و جوان حضرت صادق
(چ) چون بوده کلامت همه سر تا به سرش نور
(ح) حرفت شده اش نقل دهان حضرت صادق
(خ) خورشيد فروزان شده مبهوت جمالت
(د) دارنده ى آن سر نهان حضرت صادق
(ذ) ذکر از لبت اى دوست به يکباره نيفتاد
(ر) رفتار تو پروانه نشان حضرت صادق
(ز) زر کوب کنم جمله احاديث شما را
(ژ) ژرفند و فراتر ز بيان حضرت صادق
(س) سجاده ى تان داده گواهى که تو بردى
(ش) شب را به سحر گريه کنان حضرت صادق
(ص) صد بار به آن مدعيان باز بگوئيد:
(ض) ضايع نکند عمر گران حضرت صادق
(ط) طالب شود همواره بلا را و بلا را
(ظ) ظرفى که نظرکرده بر آن حضرت صادق
(ع) عالم شده محتاج علومش به خداوند
(غ) غوغاهمه دم کرده چونان حضرت صادق
(ف) فرداى قيامت من و ما را مبر از ياد
(ق) قربان تو اى روح و روان حضرت صادق
(ک) کوتاه کنم اين قصه که صحبت ز حرم شد
(گ) گرديده اگر غرق فغان حضرت صادق
(ل) لعلش همه خشکيده و صحراى ترک بود
(م) مى ريخت بر آن اشک روان حضرت صادق
(ن) نالان شد و با ياد حسين ابن على سوخت
(و) وقتى که شد از خانه روان حضرت صادق
(ه) هى سوخت در آن آتش خصمانه ى کافر
(ی) يکباره شد آماج خزان حضرت صادق
شاعر : سیروس بداغی
- جمعه
- 2
- مهر
- 1395
- ساعت
- 13:47
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
سیروس بداغی
ارسال دیدگاه