این جا به غیر از شورهزاری نیست، برگرد
در این خزان جای بهاری نیست برگرد
دستم به دامانت، مكش دامن ز دستم
آرامشم این جا قراری نیست برگرد
دیدی تمام نخل ها سر نیزه بودند
این باغ جز ابر غباری نیست برگرد
این جا برای سر بریدن دشت در دشت
تیغ است امّا هیچ یاری نیست برگرد
از تیرهای حرمله پیداست حتّی
رحمی به طفل شیر خواری نیست برگرد
وقتی ز دستت آب مینوشید دشمن
دل گفت این جا چشمه ساری نیست برگرد
بگذار بوسم بوسهگاه مادرم را
آه این گلوی نیسواری نیست برگرد
شاعر : حسن لطفی
- دوشنبه
- 5
- مهر
- 1395
- ساعت
- 3:4
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه