• دوشنبه 3 دی 03

 مهدی رحیمی زمستان

ورودیه به کربلا -( ورود کاروان در کربلا بیت ورود شعر در روضه ست، توضیحی نمی خواهد )

3724
6

رود کاروان در کربلا بیت ورود شعر در روضه ست، توضیحی نمی خواهد / سر آقا به نیزه می رود این بیت، تشبیهی نمی خواهد

ورود کاروان این جا شروع دفتر روضه است / ورودیه برای گریه کن ها، آخر روضه است

ورودیه شب اذن دو خول ماست در هیأت / اجازه از شما جزء اصول ماست در هیات

اجازه می دهی آقا که ده شب نوکرت باشم؟ / اجازه می دهی همراه غم های علیّ اکبرت باشم؟/ بلاگردان عبدالله و عون و جعفرت باشم؟

اگر اشکی ست در چشمم، برای روضه های توست / اگر پیراهنم مشکی ست، مشکی عزای توست

ببین این کاروانِ آه، سالم را / ببین گل های زینب را و عبدالله و قاسم را

خراشی نیست بر رویی/ شکافی کنج ابرویی

نه دستی بر کمر دارد کسی این جا / نه از نیزه خبر دارد کسی این جا

زمین کربلا اما به خود از درد می پیچد / برای چشم زینب نسخه ی برگرد می پیچد

برای تو زمین کربلا آماده ی مهمان نوازی شد / وَ از بین تمام خاک ها این قطعه ی دیوانه راضی شد

که وادی جنون باشد/ بهشت واژگون باشد / دلش همواره خون باشد

زمین کربلا در اصل خوش آب و هوا بوده / بهشتی در لباس کربلا بوده

شنیده داستان نیزه ها را که به هم خورده / لباسش را در آورده، قسم خورده

که بی آب و علف باشم / وَ گفته نا خلف باشم

اگر در بر کشم دیگر لباس راحت خود را / چو آمد غربت آقا ندانم غربت خود را

زمین کربلا هر بار خوابیده تو را دیده / وَ در خواب خودش سرهای از پیکر جدا دیده

سر ظهر عطش را دیده که تقدیر برگشته / سر شش ماهه ای که با عبور تیر برگشته

علیّ اکبری دیده که تکه تکه بر گشته / چُنان دریا عمو رفته است چکه چکه برگشته

رخ عباس را دیده ز خوابش مست برگشته / اباالفضلی که با پا رفته سوی علقمه با دست برگشته

و دیده اسب سالم رفته خونین یال برگشته / یقیناً شمر را دیده که از گودال برگشته

شاعر : مهدی رحیمی

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 3:31
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران