در حرم ماندم که مهمانم شوی
تحفه آوردم سلیمانم شوی
گسترم از چادر خود سفره ای
تا میان خیمه مهمانم شوی
عشق آموز محبت زینبم
هدیه ای دارم که حیرانم شوند
غربت بی انتهایی وای اگر
شعله بخش قلب سوزانم شوی
دوست دارم بهره مند عطر گل
از شقایق های بستانم شوی
گلشنی پروردم از اشکم ، خوشم
مالک کل گلستانم شوی
دوست دارم در حریم میکده
ساقی بزم دو طفلانم شوی
دوست دارم با قبول تحفه ام
مایه ی تصدیق ایمانم شوی
رخصت میدان به طفلانم بده
قبل از آنکه قاتل جانم شوی
دوست دارم شاهد جانبازی
این دو سردار رجز خوانم شوی
در نبردی نابرابر ، خیره بر
این دو رعنا مرد میدانم شوی
مصحف صبرم ز حق دارم طلب
قاری آیات قرآنم شوی
دوست دارم بر فراز نیزه هم
مقتدای این دو جانانم شوی
حق نخواهد هم نگاه این دو گل
ناظر موی پریشانم شوی
معجر من پرچم عشق خداست
حنجر زینب حریف دشنه هاست
شاعر : سید محمد میر هاشمی
- دوشنبه
- 5
- مهر
- 1395
- ساعت
- 10:35
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
سید محمد میر هاشمی
ارسال دیدگاه