شبم شد سحر، توی دلم محشره
که رو دامنم،یه سر بی پیکره
حقیقته یا سرابه بیداره چشام یا خوابه؟
چراغونیه / که مهمونیه / بابام اومده خرابه 2
این سر بی عمامه ماه شب های شامه
باورش سخته اما عمه جون این بابامه
برا دیدن، یه بی رمق اومدی
بمیرم برات، که با طبق اومدی
کارم فقط اشک و آهه نبردن من گناهه
شکسته شدم/ خمیده قدم/ تموم تنم سیاهه 2
توو چشام سو نمونده رو سرم مو نمونده
مثل مادر برا من دیگه پهلو نمونده
این سر بی عمامه ...
زمینگیرمو، نمیتونم پا بشم
بعیده دیگه، مث قدیما بشم
بابا توی دشمنات اون که رحمی نداره زجره
کبودیامو/ شکستگیام/ همش یادگار زجره 2
میشمرم دونه دونه زخم سر، زخم گونه
زخم پا، زخم دستام زخمای تازیونه
این سر بی عمامه ...
محمد رضا محمدی
- دوشنبه
- 5
- مهر
- 1395
- ساعت
- 17:52
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه