تنها توی ویرون، نشستم با غم و زاری
اصلاً بگو بابا، تو از حالم خبر داری؟
بابا بابا
امون از داغ شام/ زیاده غصه هام/ شده اشکام مدام
بابا بابا
ببین زنجیر شدم/ حسابی پیر شدم/ دیگه بسّه برام
بابا بابا (امون از داغ شام) 3
گفتم اگه باشی همه دردام میشه درمون
پاهام، روی نیلی م، همه زخمام، میشه درمون
بابا بابا
آوردی باز صفا/ ولی آخه چرا/ بدون ردّ پا
بابا بابا
چرا سوخته موهات/ چرا خونه لبات/ چه کردن دشمنا
بابا بابا (امون از داغ شام) 3
شاعر : احسان جاودان
- دوشنبه
- 5
- مهر
- 1395
- ساعت
- 21:41
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
احسان جاودان
ارسال دیدگاه