بابا، بابا
هیچ میدونی چقدر، با اشک و خون دل
دنبال تو گشتم، تو این چهل منزل ۲
بابا، بابا
حالا که با سر اومدی نشستی رو به روم
به جا تموم غصه های مونده تو گلوم
بذا که اول دل سیر تو رو کنم صدا
بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا
بابا ۳ بابا ۳ من الذی ایتمنی
بابا، بابا
راضی نیستم از شام، قدر نوک سوزن
گفتم:بابا دارم، به من میخندیدن ۲
بابا، بابا
دعای مستجاب من، تمام آرزوم!
ممنون نذاشتی پیششون بریزه آبروم
گفتم بیای وا میکنی آغوش برای من
باشه! همینشم قبول! بابای بی بدن
بابا ۳ بابا ۳ من الذی ایتمنی
بابا، بابا
میسوزه گوش من، تیر میکشه سرم
سیاه است مثه بختم، تموم پیکرم ۲
بابا، بابا
تو جمعی که صورتاشون شبیه فاطمه است
عمه تنش سیاه تر و کبودتر از همه است
آخه بجز جسارتایی که خودش میدید
جیره ی تازیونه ی منم به جون خرید
بابا ۳ بابا ۳ من الذی ایتمنی
جواب حضرت سیدالشهدا
گل بابا
قربون اشک تو، قربون زخم پات
تو هم که مثل من، خاکی شده موهات ۲
گل بابا
کاش چوبی که زدن به این لبهای خشکیدم
میخورد به چشمم و تو رو اینجور نمیدیدم
با صورتت چه کرده دست "زجر" که دخترم
خون افتاده چشای تو شبیه مادرم
یاس نیلوفری، یاس نیلوفری، تو هستی و جون منی
شاعر : عبدالله باقری
- سه شنبه
- 6
- مهر
- 1395
- ساعت
- 12:4
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
عبدالله باقری
ارسال دیدگاه