• شنبه 3 آذر 03


حضرت علی اصغر(ع) -( داری مقابل پدرت راه می روی )

1069
0


داری مقابل پدرت راه می روی

زیبائی تو را به تماشا نشسته است

تصویر دلبرانه ای از روی ماه تو

در چشم پیرمرد چه زیبا نشسته است

 

هر روز لحظه لحظه ی دامادی تو را

با خود هزار مرتبه تصویر می کند

لبخندهای ماحَضر سفره ی لبت

او را چقدر سیر نمک گیر می کند

 

تو فکر می کنی که عصای پدر شوی

حالا که روزگار دلش را   ش ک س ت ه  است

تو فکر می کنی که... ولی نه، نمی شود

حالا که تیر توی گلویت نشسته است

 

دارد به زیر داغ تو از دست می رود

کمتر به روی دست پدر دست و پا بزن

نزدیک تر شدی به خدا روی دست او

با حنجری بریده خدا را صدا بزن

 

بر روی خشکی لب بابا چکیده و

شرمنده کرده قطره ی اشک تو آب را

بعد از تو  تا همیشه محال است سایه ای...

... در زیر چتر خویش ببیند رباب را

 

پرپر، بریده حلق، به خون غوطه ور، شهید

تقصیر عشق بود اگر اینچنین شدی

ای کهنه کارعاشق ِ شش ماهه! تا ابد...

... بر حلقه های اهل محرّم نگین شدی

 

شاعر : علی اصغر ذاکری

  • چهارشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 3:39
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران