• یکشنبه 4 آذر 03

 امیر عظیمی

زبانحال شهید غواص -( من یک شهیدم یک شهید از نسل خوبان )

1589
1

زبانحال شهید غواص

من یک شهیدم یک شهید ازنسل خوبان
برگشته ام ازدجله و دریای ایمان
غواص در خون خفته ام درمرز ایران
من ماهی افلاکی پیر خمینم
لبریزازعشق علی،حب الحسینم
من را خدا از خاک سقاآفریده
مست ولایت، ذوب آقاآفریده
دستان من راهمچو مولاآفریده
بادست بسته مرگ راوقتی چشیدم
دستان حیدر را میان کوچه دیدم
گفتم ز دست بسته حرفم جانماند
قران دوباره زیر دست و پانماند
ای دوستان،سیدعلی تنهانماند
یاران مبادادشمنان برمابخندند
دستان فتنه، دست آقاراببندند
ای امت بیداردل،دلداده باشید
درراه حیدربوذرآزاده باشید
مثل شهیدان دائما آماده باشید
من از میان خاک وشن برگشته ام تا
باطل بداند پرچم حق هست بالا
جانم فدای دین وقرآن شداگرچه
جسمم میان خاک پنهان شداگرچه
آنجاوجودم تیرباران شد اگرچه
اماهنوزاین آسمان رادوست دارم
ایرانیان، اسلاممان رادوست دارم
پیرجماران مقتدایی بود مردم
آقانفسهایش خدایی بود مردم
والله جبهه کربلایی بود مردم
جبهه پرازآلاله های پرپرماست
خاکش پرازخون علی اکبرماست
درغربت این جبهه ها کشتند مارا
در بحر خون موج بلا کشتند مارا
بایاد شاه سرجدا کشتند مارا
کفار مارا بی کسو لب تشنه کشتند
زنده به گورو بین خون آغشته کشتند
ای مادرم ای همسرم ای خواهرانم
از من پلاکی آمده با استخوانم
من با شما اشکی ز دیده میفشانم
بر خواهری که آمده در قتلگاهی
فریاد میزد یابن امی کن نگاهی
از نیزه ها آمد صدایش وای زینب
از آن حسین سرجدایش وای زینب
چیزی نمانده از برایش وای زینب
تن روی خاک افتاده اما پاره پاره
زخم تنش افزون تر از ماه و ستاره

شاعر : امیر عظیمی

  • چهارشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 11:56
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران