تو مهمون مني نميشه باورم پذيراي توأم با ديده ي ترم
خنده و گريه در همه تو بغض من/ اشك شوقه با اشك ماتم تو چشام
بعد تو اونقده بهونه گیر شدم/ نمی دونی که چی کشیدن عمه هام
آره درست مي بيني بابا منم رقيه
از وقتي كه تو رفتي كاروبارمه گريه
بابا بابا حسين جان 4
شدم ديگه بابا شبيه مادرم موهام سفيده و خميده كمرم
منو با جرم اينكه هستم دخترت/ مي زدش مث غاصب باغ فدک
مث مادر منم به زير دست و پا/ بودم و داد زدم عمو جونم كمك
از وقتي كه علمدار افتاد رو خاك صحرا
شد تازيونه سهم مهموني ما بابا
بابا بابا حسين جان 4
تو بشنو بابايي گلايه هاي من صدا ميزدمت، با سيلي ميزدن
بدن من پر از گل سرخ و كبود/ كف پاهام پره بابا از آبله
منو كشته به جون تو بابا فقط/ درک تحقیر تو نگاه حرمله
سر نيزه هاي طعنه خيلي بابايي تيزه
این حرمله نامرد تو فكر يه كنيزه
بابا بابا حسين جان 4
شاعر : امیر حسن سالاروند
- چهارشنبه
- 7
- مهر
- 1395
- ساعت
- 20:13
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
امیر حسن سالاروند
ارسال دیدگاه