• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03

استاد سید هاشم وفایی

حضرت علی اکبر(ع) -( ای جوان غرق در خونم علی )

2198
2


ای جوان غرق در خونم علی

خیز و بنگر روی گلگونم علی

ازچه خاموشی دگر حرفی بزن

با من خونین جگر حرفی بزن

مصحف عمرت چو بی شیرازه شد

داغ پیغمبر برایم تازه شد

تاکه دیدم غرق خون رخسار تو

یاد بابا کردم از دیدار تو

ای گل از اشکم گلاب آورده ام

خیز ای لب تشنه آب آورده ام

تنگ شد از ماتم تو سینه ام

پیش چشمانم شکست آئینه ام

دیگر از جان و جهان سیرم علی

در کنار تو زمینگیرم علی

آتش داغت کبابم کرده است

ماتمت خانه خرابم کرده است

نور چشمانم چرا خامش شدی

بعد بیداری بخوابِ خوش شدی

قاتلت بر گریه ام خنده کند

خنده را داغ تو شرمنده کند

گوش کن بابا صدائی میرسد

بانگ گرم وا اخائی میرسد

این صدای عمۀ تو زینب است

جان او از ماتم ما برلب است

زینب آمد تا مرا یاری دهد

با دلی بشکسته دلداری دهد

او بود آئینه دار فاطمه

او بود سنگ صبور ما همه

اکبرم سوگند برچشم ترم

او بود هم خواهر و هم مادرم

ای «وفائی »سوخت از شعرت دلم

کی به روز حشر از تو غافلم

 

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

  • جمعه
  • 9
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 9:46
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران