قاسم بن الحسن
بیا عمو بیا عمو جان به لبم رسیده است
به زیر سم اسبها پیکرم آرمیده است
شب گذشته پاسخت نیک بداده ام عمو
بیا ببین که قاسمت شهد عسل چشیده است
زباغ مجتبی منم تازه گل شکفته ای
ببین اجل به داس خود مرا چگونه چیده است
زره به تن نداشتم بیا نگر به پیکرم
که زیر ضرب نعلها چگونه قد کشیده است
اگر بدیدی ام عمو اشک به صورتم بود
بدان که بهر غربتت زدیده ام چکیده است
دیده گشا تو قاسمم یتیم پرپر حسن
بهر نجات تو عمو به جان وسر دویده است
آمده غرق حسرتم جان زتنت رها شده
کنار جسمت ای عمو قامت من خمیده است
عمو چسان بردحرم له شده پیکر ترا
که ناله های مادرت زخیمه ها شنیده است
سخت بود عموت را چون به کمک بخواندیش
ولی برای یاریت دیر به تو رسیده است
شاعر : اسماعیل تقوایی
- شنبه
- 10
- مهر
- 1395
- ساعت
- 11:21
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه