ماهِ محرّم است و عزادارتان شدیم
با اشک و آه ، گرمیِ بازارتان شدیم
ای تربتت شِفا و شفاعت! تفقّدی!
حرف از طبیب شد، همه بیمارتان شدیم
با پرچمِ محَبّت و، سربندِ یا حسین:
ما دسته دسته، دستِ علمدارتان شدیم
بر دار اگر رود سرِ ما، برعلی قسم
ماتِ زبانِ میثمِ تمّارتان شدیم
پیچیده طبعِ او، به سر و دست و قلبمان
اینگونه، ریزه خوار و گرفتارتان شدیم
خلقِ اثر، به جوهرِ خونت میسّر است
ما رهروانِ مکتبِ مختارتان شدیم
مجنونِ نوکری، درِ این خانه آمدیم
پیوسته وامدار و بدهکارتان شدیم
هَل مِن مُعین و ناصرِ آن روز: روضه ام
ما خاکِ پایِ هیئتِ انصارتان شدیم
از جان و تن گذشته و محزون وغصّه دار:
در انتظارِ آمدنِ یارتان شدیم
حمیدرضا کسرایی
- شنبه
- 10
- مهر
- 1395
- ساعت
- 11:25
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه