یکدفعه عاشقم شد و کم کم مرا خرید
زیبا و زشت هرچه که بودم مرا خرید
مانند «جون»قبل محرم شدم غلام
مانند«عون» بعد محرم مرا خرید
هرجا رسید من ولی او را فروختم
هرجا رسید او ولی از دم مرا خرید
وقتی که عالِمِ دوسه شب گریه اش شدم
ازاینهمه مرید در عالَم، مرا خرید
ارباب من به قیمت بالای آن تنور
از شعله های داغ جهنم مرا خرید
ازخویشتن گرفت دلم را به روضه داد
ارباب هم فروخت مرا هم مرا خرید
اوج کریمی است که من را جدا فروخت
آنکس که در معامله درهم مرا خرید
یک عمر پای این دل بیچاره صبر کرد
تا آخرش به قیمت آدم مرا خرید
شاعر : مهدی رحیمی
- شنبه
- 10
- مهر
- 1395
- ساعت
- 12:19
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
مهدی رحیمی زمستان
ارسال دیدگاه