ما که مريد ميکده و مست باده ايم
عمرى است دل به حضرت معشوق داده ايم
قبل از سرشتن گِلِمان مفتخر شديم
در کوى عشق نوکر اين خانواده ايم
جائى که جبرئيل ز خدام اين در است
ما هيچ تر ز هيچ و يک عبد ساده ايم
ما تازه با غم تو نگشتيم آشنا
جانا کنيز زادۀ تو بنده زاده ايم
يا ايها الامير به يک موى تو قسم
تا زنده ايم پاى رهت ايستاده ايم
وقتى شهيد تا به مقام شهود رفت
ما را بگو که تازه در آغاز جاده ايم
با عشق اينکه روزى از اينجا گذر کنى
صورت به زير مقدم پاکت نهاده ايم
حق گريه را به نام شما آفريده است
ما فيض گريه را به دو عالم نداده ايم
در بين روضه ديدۀ پر اشک بسته ايم
با يک سلام تا حرمت پر گشاده ايم
ما را ز جام گريه لبالب نوشته اند
ما را غلام حضرت زينب نوشته اند
شاعر : قاسم نعمتی
- شنبه
- 10
- مهر
- 1395
- ساعت
- 12:27
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه