مهمان حبیب خداست؛ حرفم ولیکن به جاست، دیرآمدی
حالا که این دخترک تو شده پیر آمدی
مویت پریشان شد مگر دختر نداری؟ دقت نکردم خوب خوب، پیکر نداری 2
دستان خود را روی چشمانت گذارم تا که نپرسی تو ز من معجر نداری 2
وای؛ با دیدن تو این عاشقت جان می دهد - جان را به راه قاری قرآن می دهد
بوی غذا آید ولی بابا بگو - از چه سر پاکت بوی نان می دهد
واویلا بابای مظلومم حسین 4
بوسیدیم ای پدر، هرشب مرا قبل خواب بابای من!
حالا مرا دشمن نماید عذاب بابای من!
این صحنه را بابا بیا بنما تجسم من در جواب سیلیش کردم تبسّم 2
دارد ضرر آب وضو بر زخم دستم با خاک این ویرانسرا کردم تیمم 2
وای؛ حالم ز روی زردم که پیداست ای پدر - از بس شبیه احوال زهراست ای پدر
خوب است نمی دانی به بازار در پی - گوشواره های من چه دعواست ای پدر
واویلا بابای مظلومم حسین 4
شاعر : رضا تاجیک
- شنبه
- 10
- مهر
- 1395
- ساعت
- 13:28
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه