غریب
نیا نیا گـل زهـرا دلم رضای تو نیست دلـم بـرای غیـر است و آشنای تو نیست
نیا و آن قدمت را به شهـر ما مگـذار در این دیار که بویی از آن خدای تو نیست
غریب بوده و هستی غریب تر شده ای نیا که جـا عزیز است و جان فدای تو نیست
نیا تو وقتی بیایی به روت می جنـگم مخور فریب زبانم دلم که جای تو نیست
دوباره باز محرم دوباره نامه ی اشک هـزار نـامه ی دیده یکی بـرای تو نیست
همانکه جدت حسین میرود بکوفه بس است نیا دگر ، به دیـارم که با وفای تو نیست
برای جد تو بعضی سلاح و اسب دادند ببین که هستی ام حتی یکی بِپای تو نیست
پیمبر هستی و قلبی نشـد طرفـدارت دلی چـو چاه علی و دلی حـرای تو نیست
ظهور کن تو زمانی که خـیـزرانِ دلـم به قصد ضربت لبهایت و جفای تو نیست
نیا که ایـن دل محسن شـده بـرای دگـر
نیا که خانۀ این قلب من سرای تو نیست
- دوشنبه
- 25
- اردیبهشت
- 1391
- ساعت
- 12:12
- نوشته شده توسط
- سید محسن
ارسال دیدگاه