• دوشنبه 3 دی 03


حضرت عباس(ع) -( امیر لشگر من دست من به دامن تو )

3969
1


امیر لشگر من  دست من به دامن تو

رباب مانده و امید آب بردن تو

به اهل خیمه سپردم که آب گردن من

بلند گر نشوی خون من به گردن تو

ز بس که تیر تنت خورده ماه  طایفه ام

نشد که نور بگیرد لبم ز روزن تو

عبای من که نصیب علی شده ماندم

چگونه جمع کنم پاره پاره تن تو

دو تیر با دو کمان و سپاه مژگان کو؟

چه آمده سرچشمان مرد افکن تو

بدون چشم تو تکلیف خیمه روشن نیست

حصار امن خیامم نگاه روشن تو

بلند شو که نشیند هر آنکه استاده

برای کسب غنیمت نشسته دشمن تو

بلند شو گره از کار خیمه ها وا کن

که چشم بسته حرامی به چشم بستن تو

موسی علیمرادی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:32
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران