• سه شنبه 15 آبان 03


مرثیه مسلم بن عقیل -( کوفیان در دلشان کینه ی زهراست نیا )

1566
1

کوفیان در دلشان کینه ی زهراست نیا
مسلمت را بنگر بی کس و تنهاست نیا

کار این بی صفتان سبّ عمویم علی است
بینشان بغض علی واضح و پیداست نیا

خواستم آب بنوشم که لبم مانع شد
تشنگی وجه شباهت به تو مولاست نیا

لب و دندان من از سنگ شکست و خون شد
لب و دندان تو در نقشه ی اعداست نیا

همه ی غصه ام این است که سنگت بزنند
نیزه و سنگ زدن حرفه ی اینجاست نیا

گر بیایی همه ی اهل حرم می بینند
کمرت تاشده از غصه ی سقاست نیا

پسرانم به فدای پسران تو شوند
حیف از زندگی اکبر لیلاست نیا

ترس دارم که بیایی و ببیند زینب
ته گودال سر نعش تو دعواست نیا

گر بیایی همه ی جن و ملک می شنوند
که «بنیّ...» به لب حضرت زهراست نیا

سر من را که بریدند و به میخی بستند
فکر و ذکرم سر و گیسوی تو آقاست نیا

لااقل دختر خود را تو به همراه نیار
کوفه جولانگه خولی و شبث هاست نیا

ترس دارم ز روی نیزه ببینی آخر
حرمله همسفر زینب کبراست نیا

«دخترم را بغلش کن که کنیزی نرود»
نا مسلمانیِ این شهر هویداست نیا

شاعر : محمد علی قاسمی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران