• دوشنبه 3 دی 03

 علی اکبر لطیفیان

امام حسین(ع)شهادت

2443
3


نیمه جان بود و پشتِ مركبِ خود

بوسه ای سنگ ، بر جبینش زد

نوبت تیر ِحرمله شده بود

آه، از پشت زین زمینش زد

 

ناله ای میرسد به هركس كه

به تنش تیغ میكشد... نزنید

مادرش چنگ میزند به رخش

دخترش جیغ میشكد... نزنید

 

نوبت یك حرامزاده شد و

نوك سر نیزه اش به سینه نشست

وزن خود را به روی نیزه نهاد

آنقدر تكیه داد نیزه شكست

 

داس هایی بلند را میدید

بین دستِ جماعتی خوشحال

از سرِ شیب پیكری را ، وای

میكشیدند تا ته گودال

 

تبر و داس و دشنه و شمشیر

با تنی خُرد جور می آیند

تا بدوزند بر زمین ، از راه

نیزه های قطور می آیند

 

شمر دستش پُر است و با پایش

بدنش را به پشت میچرخاند

نیزه ای را حرامزاده زد و

نیزه را بین مشت میچرخاند

 

این وسط چندتا حرامزاده

بدنی ریز ریز میكردند

با لباسی كه از تنش كَندند

تیغشان را تمیز میكردند

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • دوشنبه
  • 12
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران