زینب که سینۀ او خود مدفن حسین است
روحش چنان لطیف است گویا تن حسین است
یارب چه نشئه گل کرد؟ ظلم است و استغاثه!!!
دست سنان و اخنس بر دامن حسین است
مقتول عشق جز خود قاتل نمی شناسد
خون حسین اینجا در گردن حسین است
بر ناکسان حرام است تشریف پادشاهی
ای شمر این که بردی پیراهن حسین است
دل کندن از دو عالم سهل است پیش زینب
آن جلوه ای که سخت است جان کندن حسین است
قاسم وداع دارد تا حشر یا که اکبر؟
این موج گیسوی کیست بر گردن حسین است؟
زد بخیه زلف قاسم زخم گناه ما را
مژگان اصغر اینجا خود سوزن حسین است
فرقی ندید معنی بین رقیه و شاه
رأس حسین اینجا بر دامن حسین است
شاعر : محمد سهرابی
- سه شنبه
- 13
- مهر
- 1395
- ساعت
- 9:1
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
محمد سهرابی
ارسال دیدگاه