از آسمون بارون می باره ، چشمای زهرا خون می باره
ماه محرم رسید دوباره آه و واویلا
پیراهن مشکیمُ می پوشم به اذن زهرا
مهدی میاد دوباره ، روضه برات می گیره
خوش بحال کسی که ، امسال برات می میره
حسین غریب مادر
******
صدا میاد از آسمونا ، کجا نشستن سینه زنها
یه مادری باز سر در خونش مشکی می کوبه
نوکری آقا فقط برای تو خیلی خوبه
حالا که من دوباره ، محرمت رو دیدم
یه کاری کن که زهرا ، بگه اینُ خریدم
حسین غریب مادر
******
دعوت شدم دوباره امسال ، زهرا می خونه بین گودال
برات بمیرم آخه مگه تو مادر نداری
رو خاک صحرا افتادی اما تو سر نداری
سر تو رو بریدن ، آتیش زدن به جونم
خیلی غریبی مادر ، من اینُ خوب می دونم
حسین غریب مادر
شاعر : ایمان مقدم
- سه شنبه
- 13
- مهر
- 1395
- ساعت
- 17:13
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
ایمان مقدم
ارسال دیدگاه