من زینبم سفینه ی غمهای حیدرم
زیباترین نتیجه اعجاز کوثرم
مجلس به پا کنید محرم رسیده است
عبدخدا شوید در این ماه محترم
اول کسی که آمده در روضه فاطمه است
اول سلام کن به دل خون مادرم
بعد از سلام بوسه بزن با تمام عشق
بر پرچم سیاه عزای برادرم
حرف از وفا کسی نزند با وجود من
شیدا ترین هوایی ارباب بی سرم
باور کنید پرچم عشق حسین شد...!
بر پا به پای پارگی کهنه معجرم
با دست بسته حامی دلدار خود شدم
من زینبم خدیجه عشق پیمبرم
دنباله رسالت ختم رسالتم
من زینبم رسول شهیدان بی سرم
بر من نظر به چشم اسیری مکن خطاست
عالم اسیر ماست چه دانی از این حرم
عباس اگر حریف سپاهی ز کفر بود
من در خطابه با همه دنیا برابرم
مشمول فیض نیمه شب مادرم شده
آن دیده ای که گریه کند بر برادرم
آری عنایت سحری بود آنکه گفت:
در ابتدای یک غزل دیده ی ترم...
آهی کشیدم از دل خسته صدا زدم:
"ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم"
ماتم، ز وضع پیکر بی جامه ات حسین!
"آیا تویی برادر من ؟نیست باورم"
شاعر : مجتبی روشن روان
- پنج شنبه
- 15
- مهر
- 1395
- ساعت
- 5:43
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مجتبی روشن روان
ارسال دیدگاه