حرفی نمانده دوستان و دشمنان را
پر کرده است از نام خود گوش جهان را
فرمود اگر بی دین شدید آزاده باشید
با این سخن دربند کرد آزادگان را
یک جو هم از ری زیر دندانش نرفته
هر کس به دین داخل کند سود و زیان را
در این میان تنها یکی در نقش حر شد
تا دلنشین تر کرده باشد داستان را
هرچند دیر اما خدا را شکر فهمید
در لحظۀ آخر جواب امتحان را
شاید نسیم چادر زهرا به او خورد
شاید نشانی داشت قبر بی نشان را
روزی یزیدی بود حر، حالا حسینی ست
یعنی نمی شد داشت هم این را هم آن را
**
دیگر نمانده طاقتی در جان ارباب
با این که گرما برده بود از او توان را-
فرمود اگر بی دین شدید آزاده باشید
حرفی نمانده دوستان و دشمنان را
محمد صادق میر صالحیان
- پنج شنبه
- 15
- مهر
- 1395
- ساعت
- 6:22
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
ارسال دیدگاه