حضرت عباس (ع)
شرمندَتَم من ، چشامْ پُرِ اَشک
نمونده آبی ، (داداش توی مَشک)٢
"اَدرکْ اَخا" گفت عباس
علقمه غوغا بر پاس
پیچیدْ بوی عِطر یاس
(اومده زهرا ، اُمِّ اَبیها)٢
بعدِ یه عُمر چشم انتظاری
خزونِ من گَشته بهاری
زهرا به من گفت پسرِ من
برای من (تو افتخاری)٢
(روحی فداکَ ای برادر)۴
******
نمیشه باورم ، پاشو آبْ آورم
شدی تو غرق خون ، (عزیزْ برادرم)٢
بِمونْ کنارم یاسم
نرو نرو عباسم
دشمنو خوب میشناسم
(عَلَم رو بَرْدار ، تو اِی علمدار)٢
داداش اینا خیلی نامَرْدَن
همه بی دینن و ، بی دردن
پاشو دوباره وُ قَدَم زن
ببین دارن (به من میخندن)٢
(پاشو علمدار رشیدم)۴
********
شاعر : افشین منصوری فر
- پنج شنبه
- 15
- مهر
- 1395
- ساعت
- 6:49
- نوشته شده توسط
- افشین منصوری فر
- شاعر:
-
افشین منصوری فر
ارسال دیدگاه