دارد سکوت ممتد تو می کشد مرا
این زخم های بی حد تو می کشد مرا
حرفی بزن بیا به سکوت خرابه ها
حالا که تازیانه شده سهم لاله ها
حرفی بزن تمامی دار و ندار من
از روی نی بیا بنشین در کنار من
پیشانی ات شکسته بمیرم برای تو
لب تشنه ای تمام وجودم فدای تو
خون می چکد ز گوشه ی لبها هنوز هم
شرمنده است حضرت سقا هنوز هم
عالم فدای آن لب عطشان تو حسین
زمزم شده است مست و پریشان تو حسین
حرفی بزن عزیز دلم آسمان من
جان می دهم ز دوری تو روح و جان من
قرآن بخوان به صوت حزین ای قرار من
ای کشته ی غریب خدا، شاه بی کفن
این زینب است زینب تنهای تو حسین
مجنون دلشکسته و شیدای تو حسین
باور نداشتی که پریشان ببینی ام
با دست بسته مضطر و گریان ببینی ام
دشمن غرور حیدری ات را شکست... نه
آن غیرت پیمبری ات را شکست ... نه
معجر هنوز روی سرم هست غم مخور
زینب کنار اهل حرم هست غم مخور
رحمی بکن به حال پریشان دخترت
در حیرت است خیره به سر نیزه و سرت
روحش هزار تکه و قلبش شکسته است
چشم انتظار صحبت بابا نشسته است
وقتی که از حوالی مقتل عبور کرد
بی تو تمام خاطره ها را مرور کرد
آنقدر روی خار مغیلان دویده بود
پاهای کوچکش همه زخم و بریده بود
نزدیک قتلگاه تنت را که دیده بود
از زندگی بدون پدر دل بریده بود
از بس که خسته بود و غم و دردسر کشید
دیگر نخواست بی تو بماند و پر کشید
نعیمه امامی- 20آبان 94
شاعر : نعیمه امامی
شاعر : نعیمه امامی
- شنبه
- 17
- مهر
- 1395
- ساعت
- 4:48
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
نعیمه امامی
ارسال دیدگاه