ای آخرین یارمن دوچشم خوواکن
تنهای تنهاماندم مرا تما شا کن
آتش زدی برهست من ای بودوهست من
ازبس زدی تودست وپابرروی دست من
ای غنچه پرپر لا ی لای علی اصغر
*******
ای آخرین شمع من در حا ل سوسوئی
با نگه خوددیگرسخن نمی گوئی
سرتابه پایت خون ومن سرتا به پادردم
ما ند م چگونه من به سوی خیمه برگردم
ای غنچه پرپر لا ی لای علی اصغر
*******
ا شک خجا لت دارم بجای آب ا صغر
بروی دستم چشمت رفته بخواب اصغر
ازداغ خوداین سوبه آن سومی کشی من را
با خنده های آخرخودمی کشی من را
ای غنچه پرپر لا ی لای علی اصغر
*******
نفس نداری دیگر ای طفل دلبندم
پشت حرم با دستم قبرتوراکندم
تیربلا ا زهرطرف من را نشان کرده
من راکمان حرمله همچون کمان کرده
ای غنچه پرپر لا ی لای علی اصغر
*******
سرتا به پا من را سوزاندی تو ا زآهت
شرمنده ام شرمنده ازعمرکوتا هت
ای من فدای صورت مه پاره ات اصغر
مادربگیردبوسه ازگهواره ات اصغر
ای غنچه پرپر لا ی لای علی اصغر
شاعر : سید محسن حسینی
- شنبه
- 17
- مهر
- 1395
- ساعت
- 13:13
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه