علي جان ـ علي جان
اي بلبل سـر مستم
چرا بـروي دسـتم
با حلق پـر خون خنده کردي من را ز خود شرمنده کردي
* * * * * * * * * *
الـهـي ـ الـهـي
ايـن کودک خاموشم
جان داده در آغوشم
از تشنگي رنگش پـريـده اشگ دو چشم خود مکيده
* * * * * * * * * *
علي جان ـ علي جان
اي آخريـن يـار من
گـرمـاي بـازار من
اي غنچه خوشـبوي خيمه چسان روم به سوي خيمه
* * * * * * * * * *
علي جان ـ علي جان
ميـان خيـل دشمن
تنها تـرا دارم مـن
من به فـداي حنجر تو افتاده بر دوشم سر تو
شاعر : سید محسن حسینی
- شنبه
- 17
- مهر
- 1395
- ساعت
- 13:52
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه