• دوشنبه 3 دی 03


حضرت عباس (ع) -( این قصه ی درد است پس آخر ندارد )

1296


این قصه ی درد است پس آخر ندارد
این شعله سوزان است خاکستر ندارد

از کربلا تا عرش تنها یک قدم بود
غیر از حسین (ع) این یک قدم را بر ندارد

وقتی که آمد کربلا اصحاب بودند
وقتی به میدان می رود یاور ندارد

وقتی عمود خمیه را انداخت یعنی
روزی برادر داشت و دیگر ندارد

شش ماه کافی بود تا عالم بفهمند
اصغر تفاوت با علی اکبر ندارد

از اربن اربا تازه فهمیدند مردم
اکبر تفاوت با علی اصغر ندارد

ما از شنیدن بیخودیم از خویش ، ای وای
زینب که میبیند ولی باور ندارد

زینب که میبیند تنش پیراهنی نیست
زینب که میبیند که انگشتر ندارد

از من چه میخواهی عزیزم پای این شعر
"روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد"

روضه نمیخواهد تنی که چاک چاک است
جز زخم روی زخم بر پیکر ندارد

سر را جدا کردند اما نکته این است
خنجر در اینجا کار با حنجر ندارد

این کشته ی افتاده بر طف زاده ی کیست
این تشنه ی بی کس مگر مادر ندارد

بر نیزه خورشید است حق دارد رقیه
یک لحظه چشم از روی ماهش بر ندارد

این قصه از سر قصه ی سر بود یعنی
تا روز آخر قصه ام آخر ندارد

شاعر : سید حسن رستگار

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 15:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران