چون عطش را مدار ابالفضل است
روضه ی روزه دار اباالفضل است
با همان مَشک خـالی و پاره
ســاقی روزگار اباالفضل است
ذکر ما تا به صبح ، یا علی و
بــینِ لیل و نهار اباالفضل است
سوره ی فجر ما شده ست حسین
سوره ی إنفِـطار اباالفضل است
در مواسات و در وفا و ادب
اوّلْ آمـوزگار اباالفضل است
نه فقط ما که ماه معترف است
ماه شبهای تار اباالفضل است
از ازل بوده است پا بر جا
تا ابد برقرار ، اباالفضل است
پـیشِ زهـرا برای أمّ بــنین
مایه ی افتخار اباالفضل است
همه بعد از ظهور می بینند
که علمدارِ یار اباالفضل است
عَضُدِالحَیْدر است یعنی کـه
دست پروردگار اباالفضل است
قـوس ابرویِ او به ما فهمــاند
الگــوی ذوالفقار اباالفضل است
سَــرو افتاده ای که برتن اوست
زخم بیش از هزار اباالفضل است
آنکه باریـده تیر بر سر او
از یمین و یسار اباالفضل است
بر جبین حسین حک شده که
علّت انکسـار اباالفضل است
شاعر : محمد قاسمی
- شنبه
- 17
- مهر
- 1395
- ساعت
- 15:58
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد قاسمی
ارسال دیدگاه