خیمه در اضطراب، لشگر به هلهله
بین تو و علم، افتاده فاصله ۲
مشک تو رو زمین جسم تو نیمه جون
دیده به راهی از چشمای پر ز خون ۲
پاشو/ خیمه درانتظاره
پاشو/ لشگر علم نداره ۲
پاشو نذار که من، بی کس بشم داداش
مشتاق دست توست، مشک و علم داداش ۲
دست قلم شده افتاده رو زمین
چشماتو واکن و تنهاییمو ببین ۲
پاشو/ حرفی بزن دوباره
پاشو/ لشگر علم نداره ۲
بعد از تو غارته، روزی خیمه ها
بعد از تو در همه، اوضاع کربلا ۲
بعد از تو وای من وای از غم حرم
گریونه بعد تو چشمای خواهرم ۲
چطور/ خیمه برم دوباره
پاشو/ لشگر علم نداره
شاعر : احسان پیریابی
- شنبه
- 17
- مهر
- 1395
- ساعت
- 20:8
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
احسان پیریابی
حسین محبوبی