من مشتریِّ عشقم و دلّال بازارم
جانم بدهکار و نگاهت را طلبکارم
دنبال یک نیمه نگاهم،میفروشی؟؟
هرچند باشد قیمتش،نقداً خریدارم
برعکسِ هر دلداده ای که میشناسی
ازصبح تاشب خواب و شب تاصبح بیدارم
من دردمندم...درد دارم...درد دوری
گفتم که دور از کربلا هرروز بیمارم
جاماندن از هم هیئتیها حق من نیست
با هم برایت نوکری کردیم، اِی یارم
هرسال من را اربعین جا میگذارند
هرسال تا به سال بعدش اشک میبارم
دلخور مشو ازاین به بعد گرکه شنیدی
«آقا به جان مادرت» را روی لب دارم
خسته شدم از این سؤال و از جوابش
امسال عازم میشوی؟...نه...من گرفتارم
شاعر : ایمان دهقانیا
- یکشنبه
- 18
- مهر
- 1395
- ساعت
- 6:3
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
ایمان دهقانیا
ارسال دیدگاه