• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شب عاشورا -( لشگری آمده تا سهم غنیمت ببرد )

3833
5

لشگری آمده تا سهم غنیمت ببرد
از تنی غرق به خون جامه به غارت ببرد

از سراشیبی گودال سرازیر شدند
با هم از بخت بد قافله درگیر شدند

بابت جنگ جمل کسب غرامت کردند
سر عمامه ی آقا قیامت کردند

دست از این پیرهن ارثیه بردار ، سنان
مادرش دوخته با زحمت بسیار ، سنان

خولی خیر ندیده چه خیالی داری ؟
کوفی چشم دریده چه خیالی داری ؟

خورجین دست گرفتی سر گودال چرا؟
مانده ای خیره بر این زخمی بد حال چرا ؟

حرمله زیر سر توست به ولله ببین
پشت خیمه چقدر نیزه فرو رفته زمین

ساربان منتظر رفتن لشگر مانده
گوشه ای منتظر فرصت بهتر مانده

هر کسی سهم نبرده ست بهم می ریزد
بی نصیب از تن عریان به حرم می ریزد

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 8:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران