شب عاشقی، وقت بارونه چشا ابریه، لب ها خندونه
شب آخر عمر اربابه که دیگه تو این صحرا مهمونه
ولی امشب، کسی حال، دل زینب رو نمیدونه 2
رقیه داره میذاره آروم / سرش رو روی پای بابایی
یه مادر داره واسه ی بچه ش / توی خیمه میخونه لالایی 2
ولی یه خواهر، با حال مضطر، می کوبه بر سینه و بر سر
غریب مادر 4
میگه ای عزیز دل مادر بشین پای حرفای این خواهر
بذار تا گلوت و ببوسم من که فردا تو دیگه نداری سر
گل زهرا، گل زینب، میشی فردا لاله ی پرپر 2
چی میخواد سر من بیاد که تو / آروم میکنی این دل خون و
چی میشه تو این صحرا فردا شب / که جمع کردی خار بیابون و 2
عزا می گیریم، اسیری میریم، پس از تو از زندگی سیریم
غریب مادر
شاعر : محمد بیابانی
- سه شنبه
- 20
- مهر
- 1395
- ساعت
- 14:51
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
محمد بیابانی
ارسال دیدگاه