• سه شنبه 4 دی 03

 محمود ژولیده

امام حسین(ع) گودال قتلگاه -( ساربان خواست که انگشتری ات را بِبَرد )

12523
20

ساربان خواست که انگشتری ات را بِبَرد

دید بایست که انگشت تو را هم بِبُرد

سارقی خواست که غارت بکند پیرهنت

دست انداخت ،گریبان تو را هم بدرد


دیگری داشت به سر، نقشه ی عمامه تو

گفت شال کمرت را ز چه با خود نَبَرد

آن یکی گفت که در کوفه کسی حتماً هست

زره پاره و خونین تو را هم بخرد

اَخنس انگار مهیّای سرت بود ولی

شمر میخواست خودش از بدنت سر بِبُرد

گفت قاتل به سنان بن أنس با وحشت

چه کنم خنجر اگر حنجر او را نَبُرد

آخرالامر به رَزّازیِ تو تن دادند

گشت ده مرکب تازه نفس از روی تو رَد

خوب از حال که رفتی، به روی سینه نشست

گفت جز من چه کسی گندم ری را بخورد

جرعه ای آب ندادند و بریدند سرت

تشنه لب هیچ کسی سر ز غریبی نَبُرد

شاعر : محمود ژولیده

  • چهارشنبه
  • 21
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 7:14
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران