هم میان دست و بازو فاصله افتاده است
هم میان هر دو ابرو فاصله افتاده است
تیر سوزن شد، که دوزد پیکر او را به هم
بین اعضا از همهسو فاصله افتاده است
نکتهای سر بسته را بر دوش با خود باد برد
اینکه بین شانه و مو فاصله افتاده است!
تیغها در پیکرش پهلو به پهلو میشوند
در دل هر زخم از این رو فاصله افتاده است
ازدحام تیر شد در سینه که بین نفس
با نفس در این هیاهو فاصله افتاده است
ناامیدی ساخت کارش را همینکه غرق زخم
دید بین مشک با او فاصله افتاده است
غیر او در هر کسِ دیگر طبیعی هست اگر
بین تیر و چشم و زانو فاصله افتاده است
**
شیر میگویند امّا بین ابروهای او
مثل دو بال پرستو فاصله افتاده است
شاعر : امیر اکبرزاده
- جمعه
- 23
- مهر
- 1395
- ساعت
- 10:59
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
امیر اکبرزاده
ارسال دیدگاه