هزار بوسه گرفته ست حیدر از دستت
چه خوردنی ست می ناب کوثر از دستت
همیشه پشت و پناه حسین بودی تو
همین شده ست که راضی ست مادر از دستت
تویی همان یل ام البنین که بی تردید
گرفته است توان ،دست لشکر از دستت
میان دشت به پا گشت ولوله،وقتی
خبر رسید که افتاد ساغر از دستت
رباب با خودش انگار آرزو می کرد
چه می شود بخورد آب اصغر از دستت
بغل گرفته ای ،ای نیزه!رأس سقا را
خدا نکرده نیفتد فقط سر از دستت
شاعر: احسان نرگسی رضاپور
- یکشنبه
- 25
- مهر
- 1395
- ساعت
- 10:7
- نوشته شده توسط
- .
- شاعر:
-
احسان نرگسی رضاپور
ارسال دیدگاه