• دوشنبه 3 دی 03

 مهدی رحیمی زمستان

حضرت زینب(س)کوفه -( روبروی لشکری از شمر تنها ایستاد )

1072

روبروی لشکری از شمر تنها ایستاد
کوه را بر شانه‌هایش داشت امّا ایستاد

گرچه لب‌هایش کویری بود لبریز از عطش
تشنگی را سوخت در خود مثل دریا ایستاد

کوفه خونش خواب رفت و لال شد آن‌جا که زن
پرده را از چهره‌اش برداشت، مولا ایستاد

حرف سرخش را تبسّم بست بر چشم افق
تا ابد چون هر غروبی سرخ برپا ایستاد

دست دور شعله‌ی خون حسینش حلقه کرد
سوخت امّا شعله ای از کربلا را ایستاد

شاعر : مهدی رحیمی

  • سه شنبه
  • 4
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 5:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران