تموم عالم شده گریون با خطبه های اشکام
آسمونا خم شده دیگه به زیر پای اشکام
خاطره های چهل ساله از یاد من نمیره
یه عمره که دلم فقط زانو بغل می گیره
همش تو قاب چشای من یه جسم رو حصیره
وای...الف بودم اما دیگه دالم هنوزم عزادار گودالم
به یاد یه دلدار پامالم
وای...خودم دیدم اون جسم صدپاره به روی تنش نیزه بازاره
که از خاک و از خون کفن داره
حسینم وای ای حسینم وای
*****
با گریه هام کل دنیا رو به گریه میندازم من
توی چشام یک حسینیه با گریه میسازم من
چشایی که روضه دیده تو بازار برده دارا
نگاه نا پاک و می دیده به بچه های زهرا
نمی دونید آتیشم زده کینه ی چشم چرونها
وای...میون محل یهودیها توی اوج ظلم و حسودیها
تنم پر شده از کبودیها
وای...پیش چشم تر هلهله دیدم یه پای پر از آبله دیدم
همش خنده ی حرمله دیدم
حسینم وای ای حسینم وای
شاعر : رضا تاجیک
- چهارشنبه
- 5
- آبان
- 1395
- ساعت
- 8:32
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه