سی وچهار سالی میشه، که راوی کربلام
سی وچهار سالی میشه ، روضه خون بوریام
سی وچهار سالی میشه، کاسه ی خون چشمام
فکر نکنید زهر هشام ، بود آخر از پا درآوردم
بعد از حسین شبیه زهر، بود هر قطره آبی که خوردم
اباالغریب، بابا حسین۳
*****
من شاهده جسارت و، غارت گهواره ام
پیر شده ی هتک حرم ، دزدی گوشواره ام
من کشته ی وقاحت و، معجرای پاره ام
الهی حتی کافرم، این همه درد و غم نبینه
حرم رو در حال فرار، از دست نامحرم نبینه
اباالغریب، بابا حسین ۳
*****
یادگاره زنجیرا رو، گردن و دست و پامه
سوختگی رو سرم از، خاکسترای بامه
غروری که شکسته از، مصیبتای شامه
چندین برابر شد تو شام، رو صورتا جای کبودی
مثل صد سال گذشت یه ساعت محله ی یهودی
اباالغریب، بابا حسین ۳
شاعر : عبدالله باقری
- چهارشنبه
- 5
- آبان
- 1395
- ساعت
- 8:36
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
عبدالله باقری
ارسال دیدگاه