من بودم و/ عمه زینب و زن و بچه ها
نمیره تا ابد از ذهن من/ خاطره های تلخ کربلا ۲
او می دوید و عمه می دوید
او می برید و عمه می برید
او می نشست و عمه می نشست
از چشماش قطره ی خون می چکید
واویلا واویلا واویلا علیک المظلوم
*****
من بودم و/ عمه زینب و زن و بچه ها
عذابِ هرشبِ عمر منه/ کابوس شهر شام پر بلا
سنگ بر ما بی بهونه می زدند
عمه مو تازیونه می زدند
در ازدحام کوچه و بازار
حرف از کار در خونه می زدند
واویلا واویلا واویلا علیک المظلوم
*****
من بودمو/ عمه زینب و زن و بچه ها
مُردم و زنده شدم مجلسِ/ بد مستی یزید بی حیا
عمه صدا زد با چشم گریون
بسه نزن دیگه نا مسلمون
قاری قرآن و یک خیزران؟
از گوشه ی لب ها می ریزه خون
واویلا واویلا واویلا علیک المظلوم
شاعر : محسن حسن آبادی
- چهارشنبه
- 5
- آبان
- 1395
- ساعت
- 9:49
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
محسن حسن آبادی
ارسال دیدگاه