از شوق مرگ پیش تو، گلگون گریستم
از رودها بپرس که من چون گریستم
اول شدم شکفته ز ارسال نامه ات
آخر ز شرمساری مضمون گریستم *
گفتی: "الی الحبیب" گلی از گلم شکفت
گفتی: "من الغریب" که محزون گریستم
دیدم عطش کشیده به آتش خیام را
اندازه ی فرات، نه ! افزون گریستم
شش ماهه ی تو خشک لب و چشم من پر آب
باران شدم به پهنه ی هامون گریستم
چون زخم های بوسه ی شمشیر، بر غمت
با هر هزار دیده ی پرخون گریستم
گفتم: خیال! اشک من املا نمی شود
از طاقت خیال تو بیرون گریستم
شاعر : محمد بختیاری
- چهارشنبه
- 5
- آبان
- 1395
- ساعت
- 10:8
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
محمد بختیاری
ارسال دیدگاه