می نویسم دو سه خط شعر ، شروعش با سر
پس ردیف است در این حال و هوا حالا سر
وحی وقتی به تو نازل بشود سرتاپا...
سجده باید به تو کامل بشود سرتاسر!
سر به معراج زدن راهِ خودش را دارد...
از شما گیوه ی تان باشد اگر از ما سر!
ذوالفقارت که حمایل بشود در مجموع...
یعنی از جمعِ "منمها" بشود "منها" سر!!
خوب شد تیغِ شما گاه نیامی دارد
ورنه میدید زمان ، روی زمین تنها سر
هر کسی بیم ندارد ، به دو نیم افتاده
حضرت عزوجل خواسته پیکر یا سر؟!
وصفتان جای خودش صحبت صفین خوش است
پسرت ریخت زمین مثلِ خودِ بابا سر !
هر کجا نامِ علی هست ، سر و سرّی هست
نیّت این است بیفتد به زمین هر جا سر!
یا سرم را بزن و یا سرِ زانو بگذار...
هر دو حالت بدهم پای شما آقا سر !
وطنِ ماست همانجا که حکومت با توست
میبرد تا نجف و کرب و بلا ما را سر
_
ما که هستیم که سر پای ولایت بدهیم
هدیه داده ست اگر فاطمه ی زهرا سر !!
شاعر : حبیب نیازی
- جمعه
- 7
- آبان
- 1395
- ساعت
- 15:17
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حبیب نیازی
ارسال دیدگاه