• دوشنبه 3 دی 03


امام_زمان(ع) -( عاشقان چشم به راهند که یاری برسد )

1769

عاشقان چشم به راهند که یاری برسد
بی قرارند و قرار است ،  قراری برسد
ماه وخورشید به روزُ شبِ تاری برسد
باز  از  نسل ِ بنی عشق ،  نگاری برسد

یا علی . با عَلَمِ  نور  سوار آمدنیست
بعدِ   پاییز  یقینا ً  که بهار آمدنیست

___

نظرِ لطفِ جنابش کاش با ما باشد
التفاتِ  آفتابش  کاش با ما باشد
کارگر خواست خطابش کاش با ما باشد
گردگیریِ  رکابش کاش با ما باشد

خانه نه ،  پشتِ درِ خانه بیایم کافیست
بنده  جاروکشی اش نیز برایم کافیست

___

حق بده عبد و عبیدِ تو شدن می ارزد
برده ی وقتِ  خریدِ تو شدن می ارزد
کشته در معرضِ دیدِ تو شدن می ارزد
بخداوند  شهیدِ تو شدن می ارزد 

حرف سر نیز اگر هست ، بفرما بزنش
سرِ راهت بکشان و سرِ ما را بزنش

___

حیف از حال و هوای شهدا دور شدم 
آنقَدَر  توبه شکستم   ز حیا دور شدم 
غفلت از بودنت این شد ز شما دور شدم
ندبه هایم چه شد از یار چرا دور شدم؟!

من  برای  تو  وبالِ  گردنم میدانم
اینکه روزی خورِ اشکِ تو منم میدانم

___

بی تو  از  عالم   بالا  نعماتی نرسد
هیچ به یمنِ وجودت برکاتی نرسد
بی نمازِ  شبِ  تو بابِ نجاتی نرسد
بی دعای سحرت برگه براتی نرسد

گریه ی روز و شبت کربُ بلا داد به ما
گلوی زخمیِ تو بود صدا داد به ما 

___

زودتر کاش تجلّیِ  حضورت برسد
تا نفس هست حضورت به ظهورت برسد
ظلمتِ تیره ی این خاک به نورت برسد
تکیه ات بر حرم و سنگِ صبورت برسد

هر دلی زنده بِعشق است فقط زنده ی توست
بخداوند  که  آقایی  برازنده ی  توست

___

پسرِ  آخرِ  زهرا برس از آه بگو
"اشهد ان علیا ً ولی الله"   بگو 
از همان سدّ گذر کردنِ در راه بگو
از کبودیِ رخِ محترمِ  ماه بگو

برس از سینه ی پر درد شده روضه بخوان
برس از آن نفسِ سرد شده روضه بخوان

___

کوثرِ حضرتِ  پیغمبرتان منتظر است
ذوالفقارِ روی بال وپرتان منتظر است
هرسحر چشم تر مادرتان منتظر است
آن دو پیراهنِ از خون ترتان منتظر است

یکی پیراهنِ زخمی شده با میخ در است
یکی پیراهنِ خونی شده ای  پُر اثر است

___

اثرِ  نعل روی نعل ، اثرِ هر نیزه
که کشیده شده پیراهن و تن بر نیزه
پیکری مانده روی خاک پُر از سرنیزه
و در آورده فقط زحمت خواهر نیزه

سر ندارد بدن و بدن ندارد سر را
تا سرِ نیزه ای با خویش بیارد سر را
___

روزگاریست قدِ عمه تان تا شده است
هر چه دریاست ز چشمان تو دریا شده است
نفسِ توست به هر درد مسیحا شده است
برس از راه که هر دل نگران پا شده است

همه سربازِ تو  و  نام و نشانت هستیم
"افضلُ الاعمال"  ما منتظرانت هستیم

___

جان فدای تو و این غیبتِ طولانیِ تو
ای به قربانِ تو  و  دیده ی  بارانیِ  تو
آبرو  داد  به  ما   پینه ی  پیشانی ِ تو
مثلِ   عطر   گل یاس   آمدنِ  آنیِ تو...

کی؟چه وقتیست؟ که این قوم دلش شاد شود
خاکِ  ایرانِ  شما  ،  خانه اش آباد شود.

شاعر : حبیب نیازی

  • جمعه
  • 7
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران