• یکشنبه 2 دی 03

 محمود ژولیده

شعر دیر راهب -(مرا دِیری است روشن تر ز کعبه)

699

مرا دِیری است روشن تر ز کعبه 
اَمان اینجاست، ایمن تر ز کعبه 

من اینجا در میان معبدِ خود
چه می بینم ز لطفِ سرمدِ خود

چه خورشیدی، عجب مهمانِ خوبی
طلوعش را نمی بیند غروبی

چه آقایی، چه مولایی، چه شاهی
تو ای سر! کیستی اینقدر ماهی؟

بتو می آید از ابرار باشی
ز نسل عترتِ اطهار باشی

تو شاید ای سر! عیسای مسیحی
مُشبَّک از چه مانند ضریحی؟!

چرا پیشانیِ تو سنگ خورده
چرا این روی ماهت چنگ خورده 

چرا دندان و لبهایت شکسته 
مگر بر صورتت نیزه نشسته 

بیا ای سر، ترا چون گُل ببویم
گلاب آرَم، ز خون رویت بشویم

بگو ای سر، مگر مادر نداری
بمیرم من، مگر خواهر نداری

شنیدم با همین لعلِ پُر از خون
تو می گفتی که هستم ماهِ گردون 

بگو یکبارِ دیگر یک کلامی 
جوابم را بده، گفتم سلامی 

سلام ای راهبِ دلخستۀ ما
سلام ای از ازل دلبستۀ ما

نه عیسایم، نه موسایم، نه نوحم
نه خورشیدم، نه مهتابم، نه روحم

حسینم من، شهید کربلایم
گلِ پیغبر و خیرالنسایم 

هزاران عیسی و موسی غلامم
مسلمانانِ عالم را امامم 

مسلمانان مرا دعوت نمودند
به رویم نیزه و خنجر گشودند 

مرا از اسب، پائینم کشاندند
بروی پیکرم، مرکب دواندند

بسی بر حنجرم، خنجر کشیدند
مرا لب تشنه آخر سر بریدند

سرم بازیچه شد در دستِ اعدا 
تنور و نیزه و حالا در اینجا 

تو حالا میزبانِ هل اَتایی
شَوی اینک براهِ مافدایی

شهادت دِه به یکتایی، خدا را
بخوان نامِ نبیِ و مرتضا را

خدا خوانده ترا از اهل ایمان
نوشته نام تو جزو شهیدان

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:6
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران