• دوشنبه 3 دی 03


حضرت رقیه(س) -( باز گریانم و سوزانم و لبریز نوا )

1439
2

باز گریانم و سوزانم و لبریز نوا
 که به ویرانه ی من باز قمر آمده است
 
دید چون روز من از غم شده چون شام سیاه  
مهر تابنده ی من وقت سحر آمده است 

غم یاران و عطش دشت بلا یادش هست 
که چنین دَرهم و با اشک بصر آمده است
 
از سر بام ببینید شما طعنه زنان 
پدرم تاج سرم گر چه به سر... آمده است

آه ای عمه بیا قطره ی آبی برسان 
با لب تشنه و صد چاک پدر آمده است

زحمتی نیست اگر  جمع شوید همسفران 
تا وداعی بکنم وقت سفر آمده است
 
من خوشم عمه تو هم با من دلخون خوش باش 
که دگر عمر من زار به سر آمده است

داریوش جعفری

  • جمعه
  • 7
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 18:15
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران