((اَصلا رقیه نه به خدا دختر خودت
یک شب میان کوچه بماند چه می کنی))
در بین ازدحام و شلوغی بترسد و
یک تن به او کمک نرساند چه می کنی
اَصلا خیال کن که کسی دختر تورا
در بین جمعیت بکشاند چه میکنی
یاکه خدانکرده کسی روی صورتش
سیلی محکمی بنشاند چه می کنی
یا فرض کن که دخترتو جای بازی اش
هرشب دعای مرگ بخواند چه میکنی
اَصلا کسی بیاید و با تازیانه اش
خاک از لباس او بتکاند چه میکنی
شاعر : مجید تال
- جمعه
- 14
- آبان
- 1395
- ساعت
- 13:49
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مجید تال
ثمین تلخابی
شعرت عالی بوداجرت باسه ساله حسین
دوشنبه 14 اسفند 1396ساعت : 00:40خیلی لذت بردم ممنون