كم ما و كرم و سفره احسان ابا ابدالله
زحمتم بوده هميشه به گريبان ابا عبدالله
تا دلم سوخت به لب نام حسين آوردم
ناگهان داد ندا جان ابا عبدالله
مادرم آب كه ميخورد مداوم ميگفت
به فداي لب عطشان ابا عبدالله
كاش ميشد چو شهيدان حريم زينب
لحظه ي مرگ سرم بود به دامان ابا عبدالله
روز محشر بخرد فاطمه اعمالش را
هركه در مجلس روضه شده گريان ابا عبدالله
جرم من عشق حسين است مرا حبس كنيد
تا ابد گوشه زندان ابا عبدالله
من همان فارس زبانم كه به تاييد شما
ميشود حضرت سلمان ابا عبدالله
افتخارم شده خاك وطنم وقف شماست
سرزمينم شده ايران ابا عبدالله
ايل ما نوكر زهرا و علي و حسنند
چون كه خوردند همه نان ابا عبدالله
من بميرم كه دو شب مانده ميان صحرا
پيكر زخمي و عريان ابا عبدالله
بي حيا چوب كشيد و جلوي چشم رباب
ضربه ميزد به لب و صورت و دندان ابا عبدالله
ساربان نيمه ي شب وارد گودال شد و
برد انگشتر و انگشت ز دستان ابا عبدالله
شاعر : محسن اوجانی
- جمعه
- 14
- آبان
- 1395
- ساعت
- 17:32
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محسن اوجانی
ارسال دیدگاه