• پنج شنبه 24 آبان 03


اربعین -( امیر قافله‌ی غم ز شام می‌آید )

1599
2

امیر قافله‌ی غم ز شام می‌آید
سوار محمل و با احترام می‌آید

سیاه پوش و عزادار و بی‌قرار و غریب
به خاک‌بوسی قبر امام می‌آید

همای عاطفه و مهر در سرای بلا
شكسته‌بال و پر از كوی شام می‌آید

پرستویی كه ز پرواز خسته گردیده
به شكوه از سفر سنگ و بام می‌آید

یقین كه آتیه‌سازی شبیه زینب نیست
كه او برای ثبات قیام می‌آید

قسم به چادر خاكی دختران حرم
كه بوی دود هنوز از خیام می‌آید

ز عطر پیروهن كهنه می‌توان فهمید
كه بوی یک سفری ناتمام می‌آید

كنار قبر پر از فیض اكبر و عباس
امان كه زینب والا مقام می‌آید

رباب با قدحی شیر می‌رسد از راه
سكینه با سبدی از طعام می‌آید

و نجمه با گل و قند و نبات و آیینه
كنار قبر پسر با سلام می‌آید

گرفته مشک پر آبی به دست دختركی
كنار قبر شه تشنه‌كام می‌آید

تمام شد همه لحظه‌های طوفانی
زمان خواندن حسن ختام می‌آید

مبین به چهره‌ی ما ردّ غصه‌ها مانده
ببین كه آمده‌ایم و رقیه جا مانده

شاعر : محمد رضا طالبی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:1
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران