دوباره خسته ودرمونده ام ای دادبیداد
دوباره ازهمه کس رونده ام ای دادبیداد
زیرگریه زدم گفتم حسین مثله همیشه
همه رفتندومن جامونده ام ای دادبیداد
دل من بیقراره
چشمام ابربهاره
میگن اقا,رفیقام
اقات دوست نداره
اخه بامرام
منم نوکرم
مگه جانبود
برام توحرم
بنددوم
من ومیشناسی اقا من گدای دورگردم
من و میشناسی اقا ازغم تو
کوه دردم
منم اون بچه ای که بودرو دوشش یه علامت
توی کوچه خیابوناحدین حدین میکردم
یه پیرهن مشکی داشتم
دوتا زنجیرخوشگل
میگفتم بایه ذوقی
حسین جان ازته دل
چه دنیایی بود
قدیما حسین
میگفتن همه
بی ریاحسین
بندسوم
رسیده کاروونه لاله ها پاشوبرادر
رسیده کاروون ناله ها پاشوبرادر
همونا که ندیده حتی ماهم صورتاشون
گرفته ماه روشون هاله ها پاشوبرادر
پاشوای نور دیده
ببین زینب بریده
نمیدونی برادر
که زینب چی کشیده
دورازچشم تو
من ازاردیدم
پاشوباوفا
که بازاردیدم
- سه شنبه
- 1
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 10:27
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی
- شاعر:
-
حمید عرب خالقی
ارسال دیدگاه